نمی دانم چرا همه به پیر مرد می گفتند دیوانه ...

ایستاده بود کنار جوب آب خیابان شریعتی . دور و بر جوب پک وپهن آنجا مقداری سبزه هم بود. پیرمرد لباس آبی رنگ پوشیده بود با یک کت از قیافه افتاده روی شانه هایش و کلاه شاپویی که سرش بود پلاستیک زرد رنگ به دست داشت آنرا مدام داخل آب میکرد میگذاشت پر و شود بعد میریخت توی پیاده رو بعضی وقتها هم میریخت توی خیابان و بعضی وقتها به بعضی ماشینها...
هر کس از کنارش رد می شد عکس العملی داشت. عده ای میخندیدند عده ای بد و بیراه می گفتند عده ای سرشان را به نشان از تاسف تکان میدادند و عده ای هم بر وبر نگاهش میکردند...اما همه بالاتفاق دیوانه بودن او را قطع داشتند...
هر چه فکر کردم دیدم یا من و عده ی بسیاری که اطرافم زندگی میکنند هم دیوانه اند یا این بنده ی خدا دیوانه است خبر از همراهانش ندارد!!!
اگر عیب کار پیرمرد بیهوده تلقی کردن کار اوست که چه بسیار از افعال ما بیهوده انجام می شود و چون به چشم همه و به اصطلاح همان همه عادی است بیهوده تلقی نمی شود ! اما باطن یک امر از اصل آن جدا نیست. هر چند که دیگران بگویند عادی است ما خود میدانیم که چه شبها و صبح شده و فرداها آمده در حالی که امروزمان با دیروزمان یکسان بوده و حتی کهتر(بدتر). و بدون وارد شدن اندکی اندوه دوباره جریان زندگی را در پیش گرفته ایم . و حتی ثانیه ای و دریغ از صدم ثانیه ای خود را دیوانه نپنداشته ایم.
و اگر عیب کار پیرمرد این است که به دیگران آزاری رسانده مثل خیس شدن کف کفش عابران و لاستیکهای ماشینها و بدنه اتو مبیلها و ... چه بسیار تر حق الناسهایی که پبه راحتی آب خوردن انجام میدهیم نه خود و نه حتی دیگران را دیوانه تلقی نمی کنیم. مثل اقسام غیبتها، تهمتها همسایه آزاری ها ، مال مردم خوریها ، کم فروشیها، دروغها ، خباثت گریها ، بدحجابی ها و....
و اگر عیب کار او این است که این کار را ما انجام نمی دهیم او اول کس است که انجام میدهد ، چه بسیار شده مرید افرادی شده ایم که کارهای خرق عادت میکنند و اولین آن کار هستند و نه تنها دیوانه نام نمیگیرند و حتی خطاب خانم یا آقا را از آن خود میکنند. برخی از ما پشت سرشان چنان راه می افتیم که انگار راه سعادت همین است و بس. و یا اینکه خود ما در انجام گناهان چنان متبهراته و مخترعاته دست به آنها میزنیم که اولین آخرین نفر در ارتکاب آنها محسوب می شویم هیچگاه خود دیوانه پنداری نداریم.
اگر هم به خاطر سر و ریخت و قیافه اش دیوانه است برخی از ما در پوشش منحصر به فردمان گاه از جنبه های عقده گشایی گاه از جنبه کثیف بودن و گاه از جنبه لباس شهرت بودن دیوانه تریم!
پس یا ما خود دیوانه ایم یا پیرمرد دیوانه نمی داند چقدر همراه دارد!
به هر حال همه با هم دیوانه ایم!